محل تبلیغات شما



نظریه‌ی تکامل یک نظریه‌ی علمی معتبری است که در تمام دانشگاه‌های مهم و مراکز پژوهشی سراسر جهان برای توضیح حیات زمینی به آن استناد می‌شود. این نظریه توسط چار داروین اعلام و در واقع کشف گردید که طی ان جانداران زمینی (گیاهان و حیوانات) تکامل پیدا کرده و همگی به صورت دفعی و به یک باره ظاهر نشده‌اند. در حال حاضر با اکتشافات و بررسی جدید با تکنولوژی قرن بیت و یکم، وجود تکامل واقعیتی کاملاً بدیهی است؛ به همان روشنی چرخیدن زمین!


در جلسه نخست، بحث بر سر مسئله ایمان بود. اینکه جنس ایمان آوردن غیر از اعتقاد پیدا کردن است اگرچه در ایمان آوردن، ااماً اعتقاداتی مطرح است اما اینگونه نیست که هر اعتقادی، با امتحان ایمان همراه باشد. گفتیم که پیغمبر اسلام، در رسالت خود هم مسئله اعتقادی را مطرح می کرد و هم مسئله ایمانی را. مسئله اعتقادی، ترویج عقیده توحید در برابر عقیده و باور باطل بت پرستی بود و این عقیده کما بیش در عقیده معتقدین به مسیحیت و یهودیت و پیروان زرتشت در زمان پیامبر در برابر عقیده بر بت پرستی وجود داشت اما ادعای اصلی پیامبر، ادعای عقیدتی نبود و ادعای ایمانی بود. این که من پیامبر آخر امان» و خاتم الانبیاء» هستم و از جانب خداوند احد و و احد آمدم. به من ایمان» بیاورید و عقاید» خود را اصلاح کنید و به بت پرستی یا مذهبی که دارید؛


قطعاً در اعتقادی بودن آن شکی نداریم اما ممکن است بگوییم چه سوال بی خودی است و چه فرقی دارد؟ ظهور امام مهدی عج، ایمانی هم باشد؛ فرقی به حال ما نمی کند و اصلاً این تفکیک از کجا آمده است و چه ضرورتی دارد؟ و چه نفعی دارد؟ برای درک اهمیت موضوع و تفاوت مسئله ایمانی از مسئله اعتقادی، بهتر است با یک فرض بحث را آغاز کنیم. فرض کنید همین الان که شما نشستید؛ امام مهدی عج ظهور کنند. از لحاظ اعتقادی، اعتقاد به وجود حضرت را شما باور دارید اما مسئله این است که چگونه "مصداق اعتقاد به منجی" را تصدیق می کنید و ایمان می آورید و منجی را شناسایی می کنید؟ 


روایات بسیاری از اهل بیت پیامبر ص دالّ بر تحریف قرآن وارد شده است؛ همان طور که از صحابه‌ی پیامبر ص از طریق اهل سنت روایاتی در کتاب‌های‌شان مبنی بر واقع شدن تحریف روایت شده است[1] و منظور از تحریف: اینکه قرآنی که هم‌اکنون در دستان ما است کامل نیست، و اینکه برخی از کلمات آن تغییر یافته و یا به عمد تغییر داده شده‌اند. برخی از علمای مسلمین واقع شدن تحریف را تأیید و برخی دیگر، رد کرده‌اند.


در ابتد در رابطه‌ی با نظریه‌ی تکامل با آدم ع  فرضیه‌هایی در نظر می‌گیریم و به بررسی آن می پردازیم:

1- نفس آدم در همین زمین، به طور مستقیم ظهور یافته و بدون واسطه صورت مادی پیدا کرده است؛ به خصوص که وی در اصل از گِلی که از همین زمین رَفع شده، آفریده شده است. علم زیست‌شناسی قطعاً این فرضیه را رد می‌کند، زیرا دستآوردهای اخیر تحقیقات ژنتیکی، اصل و منبع جسم انسانی و اینکه از کجا آمده را ثابت کرده است. علاوه بر این، خود نظریه‌ی تکامل مستند به دلایل پرشماری از بررسی‌ها و آزمایش‌های ژنتیکی، بررسی سنگواره‌ها و پژوهش‌های علمی می‌باشد.


نظریه‌ی پیدایش و تکامل یا ارتقا از نظر زیست‌شناسان تکاملی، تفسیری است معقول و تایید شده با ادله‌ی علمی؛ مبنی بر اینکه زندگی زمینی از مواد شیمیایی گِرد هم آمده به صورتی که قابلیت همانندسازی از خود را دارند، پدیدار گشته است. اینها همان خودنسخه‌بردارهای اولیه هستند که به تدریج و طی میلیون‌ها سال تکامل یافته‌اند. به این ترتیب ثابت می‌شود که عامل مؤثر در رشد و تکامل زندگی زمینی، طبیعت می‌باشد. یعنی اگر موجودات زنده را اثر در نظر بگیریم، این موجودات بر وجود یک مؤثر دلالت می‌نمایند. این مؤثر، غیبی و پنهان نیست بلکه مؤثری است شناخته‌شده که همان طبیعت موجود و در دسترس ما می‌باشد. بنابراین آفریننده‌ی این موجودات زنده، طبیعت است و نه چیز دیگری.


علمای مسیحیت معتقد اند که:

خدا عبارت است از اقانیم[1] سه‌گانه که هر یک جدا از دیگری است، در حالی که هر یک تجرد مطلق است و هر یک دیگری را گسیل می‌دارد و با این حال، همه‌ی آنها یکی هستند!

در اندیشه مسیحیت، هر کس به این شکل از توحید معتقد نباشد؛ مرتد و مشرک است و یک مسیحی معتقد، باید مسیح را لاهوت مطلق ببیند در غیر این صورت مانند قدیس آریوس، که کلیسا وی را به دلیل نفی لاهوت مطلق بودن عیسی، مرتد دانست، مرتد می باشد.


خداوند تبارک و تعالی می‌دانست ارواح با این علوّ و شرافتی که دارند اگر به حال خود واگذارده شوند، اکثر آنها ادعای ربوبیت کرده و هر کدام ندای أنَا رَبُّکُم الأعلی» سر می‌دهند؛ بنابراین با قدرتش آنها را در بدن‌های مادی که از ابتدا برای ایشان تقدیر کرده بود، قرار داد  و به این ترتیب رحمتش را شاملشان نمود؛ تا در آخر بر این امر معرفت یابند. به همین منظور فرستادگانی مبعوث کرد و نمایندگان و حجت‌هایش را با بشارت و انذار بر آنها ارسال کرد، تا آنها ارواح گرفتار در ابدان را بر اقرار بر توحید امر و ارشاد نمایند.


خداوند متعال آفرینش آدم را در آسمان اول (آسمان اَنفُس یا آسمان نفْس‌ها) آغاز نمود ولی برای اینکه آدم و فرزندان او برای نازل شدن به زمین و متصل شدن به جسم سازگاری داشته باشند، می‌بایست گِل به آسمان اول بالا برده می‌شد (مرفوع می‌شد) و سپس نفس آدمg و سایر مردم از آن خلق می‌شدند. انجام این کار ضروری بود؛ چرا که روح در این گِل مرفوع (به بالا برده شده) مستقر گردید و این گِل رَفع‌شده خود وسیله‌ی ارتباط و اتصال روح با جسد گردید. از سوی دیگر روح نمی‌تواند جسد را لمس کند؛ زیرا این دو، در دو عالم مختلف و از دو جهان متفاوت می‌باشند و بینشان عوالمی چند قرار دارد. بنابراین وجود داشتن وسیله‌ای برای این تماس لازم است؛ وسیله‌ای که در تمام مراتب نزولی و عوالم بین آسمان جسمانی و آسمان اول وجود داشته باشد و زمانی که جسم بالا برده می‌شود (مرفوع می‌شود) این مراتب را داشته باشد و در حدود آن حرکت کند.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها